حكايت زمانه
جواد آذرنگــــار ۱۳۸۶/۷/۲۵
بشارت نو " حتماً شما هم اين داستان ملانصرالدين و پسرش را شنيدهايد كه آوردهاند: روزي ملا و پسرش هر دو سوار بر يك الاغ از دروازه شهر وارد شدند. مردم شهر شروع به شماتت آنها كردند كه چه انسانهايي بيرحمي هستند. هر دو سوار بر الاغ زبان بسته شدهاند! ملا پس از آن خود پياده شد و پسرش به تنهايي سواره ماند. جمع ديگر آنها را سرزنش كردند كه عجب پسر بيادبي! احترام بزرگتر نميگذارد و خود سواره و پدر را پياده ميبرد! پس ملانصرالدين سوار شده و پسرش را پياده كرد. آنگاه جمعي ديگر با ديدن اين وضعيت گفتند عجب پدر بيرحمي! خودش سوار شده و پسرش كه كم سن و سالتر است را پياده با خود ميبرد! در ادامه راه هر دو پياده شدند و افسار الاغ به دست به عبور از شهر ادامه دادند. جمعي ديگر به آنها رسيده و گفتند: عجب پدر و پسر احمقي! خودشان پياده ميروند و الاغ را هم بدون بار به دنبال خود ميكشند بيآنكه سوار بر آن شوند!
ميگويند ملانصرالدين، اين اسطوره داستانهاي طنز اما پندآموز ادبيات طنز ايران، اين برنامه را براي آموزش پسرش از بهانهتراشي و حرف درآوردن مردم و تعابير از هرگونه رفتار و كردار آدمي پياده كردهاست.
معلوم نيست ملاي زيرك و قهرمان ضربالمثلها و حكايتهاي نغز و در عين حال حكيمانه ادبيات طنز ايران اگر در جهان كنوني بود و مردم اين دوره را ميديد براي پسرش چگونه بساطي دست و پا ميكرد تا حكمتي در خور مردمان كنوني به پسر جوانش بياموزد. اما هر چه باشد ملاي زمانه اين درسها را به فرزندان آدمي گوشزد ميكند هر چند به بهاي گزاف و جبران نشدني چون عمر.
مردم اين زمانه نيز چند دستهاند كه هر يك در هيبت مسئول و غير مسئول و ناظر و ... در كار ديگران ريزبيني و گاه خردهگيري ميكنند. جداي از اين دسته كه به تزكيه نفس رسيدهاند و جمع بيشتري كه اغلب جمعيت خاموش هستند. بنابراين چون بيصدا هستند با آنها نيز كاري نداريم، برخي از مردم اين زمان بهايي براي كساني كه براي ارتقاي فرهنگ و آزادي جامعه با تلاشي افزون بر عرف اجتماعي حتي از جان و مال و آبروي خود در اين راه هزينه ميكنند قايل نيستند. حتي گاه اين هزينهها و از خود مايه گذاشتنها را چنان تعبير ميكنند كه از هزار بار فشار و زجر و تازيانه آنان كه به واسطه منافع خويش با اين افراد مبارزه ميكنند و با زور و قدرت بر آنان ميتازند بدتر است. زخم زبانهايي ميزنند كه از صدها زخم تازيانه بدتر است.
گروهي ديگر تا اتفاقي نيفتاده تماشاگر و حتي تشويق كننده هستند اما آنگاه كه اندكي و حتي كمتر از اندكي باد مخالف بوزد فرزندان همانهايي هستند كه مشهورند در تاريخ «صبح فرياد درود بر مصدق سر ميدادند و شامگاه نداي مرگ بر فلاني را نعره ميزدند»
اين گروه در واقع و به تعبير ملاي زمانه كساني هستند كه بدون عقل و درايت تبعيت ميكنند.
يكي از دستاندركاران فرهنگي بارها و بارها در نصيحت به صاحب اين قلم هشدار دلسوزانهاي دادهاست كه براي «چه» و «كه» و «تا كي» ميخواهي متفاوت بنويسي و منتقد باشي؟ مگر اين نوشتنها و اينگونه نشريه منتشر كردنها قرار است تغييري هم ايجاد كند و با آن چيزي عوض شود؟ مانند بقيه نشريات بنويس و نه تنها از اين بهانهگيريها و تهديدات و فشارها در امان باش بلكه از امكانات و مزاياي آن نيز مانند ديگران بهرهمند باش.
الحق كه گذشته از برخي مهربانيها و لطف، با ديدن برخي از افراد كه مصداق مثلهاي فوق هستند به همين نتيجه هم ميرسيم.
به قول خيام:
تا چند زنم به روي درياها خشت
بيزار شدم ز بت پرستان كنشت
در اينجا جاي پرداختن به جزئيات فشارها عليه اين نشريه مستقل نيست اما جا دارد اين نكته اعلام شود كه اگر هم گوشهاي انتقادات و مطالبي در اين نشريه منتشر و يا به نقل از ديگران منعكس ميشدهاست تنها و تنها تلاشي بودهاست براي بهبود وضعيت جامعه در حد وسع و توان و البته دركي كه داشتيم. هرگز مدعي برداشت بهتر و درك بالاتر نيستيم و مانند ديگر انسانها خود را جايزالخطا ميدانيم. همانگونه كه به جايزالخطا بودن ديگر انسانها (بجز چهارده معصوم سلاما... عليهما) نيز معتقد هستيم.
هرگز هم براي سياستورزي و سياستمداري و خداي نكرده براندازي و امثال اينگونه تعابير مغرضانه و يا جاهلانه آفريده نشدهايم.
تنها و تنها به روزنامهنگاري عشق و علاقه ميورزيم. به تمام معنا معتقديم كه ياران صلاي عشق است گر ميكنيم كاري البته روزنامهنگاري به مفهوم واقعي آن و نه تعابيري چون سنگر سياسي و كاركرد حزبي كه متاسفانه هماكنون روزنامهها و روزنامهنگاران اين ديار با آن درگير هستند. همچنين هرگز معتقد به «روزينامهنگاري» هم نيستيم.
طرح انتقادها را هم علاوه بر انجام وظيفه در راستاي وجود منافذ و روزنههاي باز انتقادپذيري در فضاي نظام و حكومت جمهوري اسلامي ميدانستيم. چنانچه مسئولان ارشد نظام نيز به اين مساله معتقد بوده و هستند.
بنيانگذار جمهوري اسلامي حضرت امام خميني (ره) در اين زمينه بيانات روشن و ارزشمندي داشتهاند و مقام معظم رهبري نيز در مواقع مختلف به اين مساله پرداختهاند. از جمله بيانات ارزشمند ايشان در روزهاي گذشته را مورد توجه قرار ميدهيم. ايشان قريب به اين مضمون بيان داشتند كه حتي انتقاد از حرفها و نظرات شخص ايشان نيز به معني دشمني با ولايت فقيه و نظام نيست بلكه دشمن و برانداز كسي است كه علنا به مخالفت بپردازد همچنين ايشان انتقاد نسبت به دولت كنوني را نيز وارد دانستند (مشروح بيانات ايشان در روزنامهها و نشريات هفته گذشته درج شده و موجود است و نياز به تكرار آن در اين قلم ناتوان نيست)
اما چه كنيم كه مثلي معروف در اين زمينه نيز ميگويد:« گاهي بزرگترها ميبخشند اما كوچكترها نميبخشند (ضربالمثلي قريب به اين مضمون)»!
در اين ميان دستاندركاران اين نشريه با توجه به سوابق و تجربيات خود در روزنامههاي زياديدر سطح كشور و برخوردهايي كه طي چند سال گذشته با آنها صورت گرفته سعي ميكنند درس عبرت بگيرند چراكه چون «سلام»، «حياتنو»، «بيان»، «عصر آزادگان»، «آزاد» و ... هرگز جايگاه خود را برتر و خويشتن را كم خطاتر و مصونتر از مديران مسئول و دستاندركاران اين روزنامهها اغلب هم در درجات بالا مورد اعتماد بنيانگذار جمهوري اسلامي، رهبري و مردم بودهاند نميدانند.
لذا با برگرفتن درسي ديگر از ملاي امروز حكايت زمانه، در پي بررسي جدي و تلاش براي تغيير مركزيت نشريه از اين استان نيز ميباشند.
خوشبختانه هفتهنامه بشارتنو داراي ظرفيت مناسبي از قبل ميباشد كه در پروانه اوليه مجوز آن، محل چاپ تهران به اضافه گستره اصفهان، كرمان، هرمزگان، جزيره كيش و در كنار آنها استان يزد ذكر شدهاست. البته به نظر ميرسد اگر به دست مسئولان كنوني بود اين نعمت هم وجود نداشت. چنانچه با افزايش اين گستره و پيشرفت اين نشريه از منطقهاي به كشوري بدون ارائه دليل از سوي برخي مسئولان استاني مخالفت شدهاست. اما در حال حاضر خوشبختانه استفاده از اين ظرفيت پيشين به عنوان يكي از گزينههاي مناسب ميسر است. همچنين سابقه فعاليت در بيشتر اين حوزهها نيز در كارنامه حدود دو دهه فعاليت دستاندركاران اين نشريه وجود دارد. لذا به صورت جدي اجراي اين گزينه و تغيير مركزيت دفتر نشريه در حال بررسي است. هر چند تاكنون بنا به حس و عرق ملي و برمبناي اين حديث كه «دوستي وطن جزو ايمان است» بناي فعاليت به مركزيت ديارمان، استان يزد گذاشته شدهبود. البته ناگفته نماند در اين زمينه از ثروتي بزرگ چون لطف و عنايت و اعتماد بسياري از مردم اين ديار برخورداريم. هر چند در كنار آن مشكلاتي هم وجود دارد كه بدانها اشاره شد اما بيشك نبايد از مهرورزي و لطف بسياري از مردم و حتي مسئولان در اين مدت انتشار 5 ساله غافل و ناسپاس بود.
لذا در كنار اين گزينه البته روشهاي ديگري براي حفظ و بقاي اين رگ حياتي كه ميتواند در زمان مناسب با كاركرد حقيقي خود، به عنوان ركن چهارم دموكراسي منفذ و محل تنفس جامعه نيز باشد نيز مورد بررسي قرار دارد.
اما به هر روي با توجه به جو موجود چون فضا اينگونه تيره و تار است و از طرفي همانگونه كه بارها اعلام كردهايم اين نشريه نه يك بنگاه اقتصادي اما به نوبه خود محل درآمد و معيشت جمعي جوان علاقمند است و حيات آن را چون حيات پدر و بلكه مادر (به معنا و مفهوم شيرازه زندگي) واجبتر از هر چيز ميدانيم؛ لذا اگر هم نتوانيم آنگونه كه ما را ميخواهند و ميپسندند بشويم حداقل در اين راستا قدم برميداريم و يا با كمرنگ كردن مسائل سياسي به مسائل ديگر ميپردازيم.
به همين دليل اعلام ميگردد كه هرگونه تغيير ظاهري رويه و يا ماهيت اخبار و مطالب نشريه نسبت به حدود 100 شماره گذشته هرگز به معناي دهنكجي به كسي و يا هر تعبير و ادعاي ديگر از سوي برخي افراد بهانهجو يا مغرض نيست بلكه تلاشي است در جهت جلب اطمينان و رفع نگراني آنان كه نگران واقعي و بدون سوءنيت در اين زمينه هستند هر چند در اين مسير نيز مانند «ملا و پسرش» از انتقاد و خردهگيري جمعي به خاطر تغيير روش در امان نيستيم و بايد جوابگوي طعنهها و سوالات كنايهآميز جمعي ديگر باشيم. جمعي كه صد البته به راستگويي آنها نيز شك داريم. چرا كه به نظر ميرسد با تعابيري ناگوار، آگاهانه و يا ناآگاهانه نه از سر دلسوزي بلكه از سر عناد و دشمني و يا ناتواني در رقابت سالم اينگونه بهانه ميگيرند.
چنانچه مثلي معروف در اين زمينه ميگويد اينها نه از حب علي كه از بغض آن ديگري است! البته هرگز قصد ورود به ماهيت اين مثل و تاييد آن را نداريم و صد البته كه از قديم گفتهاند در مثل مناقشه نيست! هرچند آنان كه سطر به سطر اين نشريه را ميخوانند و ميشمارند ممكن است از همين نكتهها نيز در نگذرند. آنان كه از شناسنامه نداشتن يك شماره از صد شماره اين نشريه احساس خطر ميكنند و دنبال خط دشمن در اين نشريه ميگردند و خلاصه پي بهانه براي زمين زدن ديگران ميگردند.
ذكر اين نكته ضروري است كه بشارتنو هرگز وابسته به جناح و گروهي خاص نبوده است. چنانچه در اينجا حدود 100 شماره گذشته از جمله شمارههاي منتشر شده در دوران دولت اصلاحات و همچنين خوانندگان نشريه و كساني كه از نزديك با دستاندركاران آن سر و كار دارند را گواهي ميگيريم كه مشي اين نشريه همواره روزنامهنگاري و انتقاد سالم و بيطرفانه است و هرگز اين نشريه مجيزگوي هيچ گروه و دستهاي خاص خواه حاكم و يا غير حاكم نبودهاست.
نكته آخر هم نامهرباني برخي مديران فرهنگي است كه حتي با وجود ارائه نامه و واسطه و ... حتي حاضر به ديدار رودر روي با مدير مسئول بشارتنو هم نيستند به نظر ميرسد آنان فعلا يك طرفه و بر اساس اطلاعاتي كه دوستان خاله خرسه ما و يا دشمنان آگاه و فهميدهمان به آنها ميرسانند قضاوت كرده و عليه اين نشريه ميتازند. اما در اين زمينه نه تنها صبر پيشه ميكنيم بلكه ميگوييم:
هر كس بد ما به خلق گويد
ما چهره ز غم نميخراشيم
ما نيكي او به خلق گوييم
تا هر دو دروغ گفته باشيم
اين چند كلام براي ثبت در تاريخ مطبوعات اين عصر بماند و تنها و تنها به اين دلخوشيم كه: «اين نيز بگذرد»!
منبع: هفته نامه بشارت نو
جواد آذرنگار: مدير مسئول
با تشكر از يزدنا
يزدفردا
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
یکشنبه 12,ژانویه,2025